میهالی چیکسنت میهالی1 ،برنده جایزه متفکر سال (2000)، در 29 سپتامبر 1934 در فیوم 2 ایتالیا به دنیا آمد و مانند بسیاری از همدورههای خود، افکار، زندگی و سرنوشتش تحت تاثیر جنگ جهانی دوم قرار گرفت. در دوران کودکی به زندانی در ایتالیا فرستاده شد و در همین جا بود که غم و اندوه ناشی از از دست دادن اعضای خانواده و دوستانش و احساس درماندگی و استیصال، اولین جرقههای توجه او به آنچه بعدها از آن به عنوان تچان و تجربههای مطلوب نام میبرد، زده شد. او در یک مصاحبه در سال 1995، چنین عنوان کرد: "شطرنج، معجزهای بود که من را به طور کلی از محیط پیرامونم جدا کرد و وارد دنیایی با قوانین و قواعد روشن و دقیق نمود. برای ساعتها میتوانستم روی موضوعی مترکز باشم که تمام هوش و حواس من را به خود جلب میکرد و از اطراف جدا میکرد." (سوبل، 1995)3
در طول سفری که چیکسنت میهالی در 16 سالگی به سوئیس داشت، سخنرانیهای کارل یونگ4 را شنید و علاقه او به روانشناسی با مطالعه آثار یونگ و فروید آغاز شد گر چه به دلیل نوپایی این علم و شرایط دشوار سالهای پس از جنگ جهانی دوم، فرصتهای تحصیلی اندکی در اروپا وجود داشت بنابراین میهالی در 22 سالگی به آمریکا مهاجرت کرد. او در دانشگاه شیکاگو مدرک لیسانس خود را در سال 1960 و دکترای خود را در سال 1965 کسب کرد. او از سال 1969 تا سال 2000 در دانشگاه شیکاگو به تحقیق و تدریس روانشناسی مشغول بود.
تچان5 و تجربه مطلوب6
او که دستی هم در هنر نقاشی داشت، کار خود را با مطالعه بر زندگی و فعالیتهای هنری هنرمندان و نقاشان آغاز کرد و نبوغ و خلاقیت آنها را در حین خلق اثر هنری مورد بررسی قرار داد. در جریان این بررسیها متوجه شد آنچه بیش از همه اهمیت دارد، نفس پرداختن به فعالیت یا کار خلاقه است صرف نظر از نتیجهای که به دست میآید به عبارت دیگر زمانی که هنرمندان عمیقا درگیر خلق یک اثر هنری بودند، صرف انجام این کار برای آنها اهمیت داشت بدون اینکه نتیجه و حاصل کار برایشان مهم باشد. بعدها او قرار گرفتن فرد در چنین وضعیتهایی را تجربه تچان نامیده است یعنی یک وضعیت روانی که فرد به طور کامل، تمام قوا و حواس خود را در یک نقطه متمرکز میکند و از تمام نیروی و انرژی خود در جهت هدف استفاده میکند بیآنکه لزوما نگران نتیجه نهایی کار باشد. در موقعیت تچان، فرد از نفس کار و فعالیت، به وجد و شور و خروش میآید و تمام توان خود را در جهت تحقق آن هدف یا انجام آن فعالیت صرف میکند. میهالی از آن پس تقریبا تمام زندگی حرفهای خود را صرف مطالعه آکادمیک شناخت عناصر و عوامل رسیدن به چنین تجاربی نمود.
مارتین سلیگمن7، رئیس اسبق انجمن روانشناسی آمریکا، چکسنت میهالی را پیشروترین و برجستهترین پژوهشگر در زمینه روانشناسی مثبتنگر توصیف میکند رشتهای که بیش از هر چیز با قلب و روح چیکسنت میهالی نزدیک است. به عقیده سلیگمن، چکسنت میهالی نه تنها برای ارتقاء زندگی دیگران تلاش کرده است بلکه با تشویق روانشناسان برای تکیه بر نقاط قوت و ظرفیتهای مثبت انسان، نقش بزرگی ایفا کرده است. "او مغز پشت روانشناسی مثبتنگر است و من تنها صدای آن هستم" (سلیگمن)8. چکسنت میهالی با همکاری سلیگمن سالها در تلاش بوده که روانشناسان جوان را ترغیب کند در زمینه پیشگیری از بروز اختلالات روانی از طریق تاکید بر نقاط قوت شخصیت و قابلیتهای مثبت نیروی انسان کار کنند.
روانشناسی خلاقیت
چکسنت میهالی یکی از شناخته شدهترین روانشناسانی است که روی مفهوم خلاقیت کار میکند. او با مطالعه و بررسی زندگی بیش از 90 نفر از خلاق ترین چهرههای هنری و علمی و غیره، تلاش کرده که توضیح دهد چگونه خلاقیت به عنوان یک نیروی انگیزهبخش و برجسته در زندگی این افراد نقش بازی کرده است. او در مطالعات خود متوجه شده است که برای اکثریت قریب به اتفاق افراد خلاق، نفس درگیر شدن با یک موضوع و فعالیت و کار متمرکز بر آن- صرف نظر از نتیجه- عامل برانگیزاننده و راهبر در جهت خلق و ابداع بوده است یعنی زمانهایی که هر یک از این افراد تنها برای دل خود و ارضای میل و عطشی درونی (انگیزه درونی)، دست به کوششی خستگیناپذیر در جهت خلق یک اثر هنری، ایجاد یک رشته یا زمینه علمی و ... زدهاند. او نتایج تحقیقات خود در این زمینه را در کتابی تحت عنوان "خلاقیت: تچان و روانشناسی کشف و اختراع9" (نشر هارپرکالینز، 1996) منتشر کرده است.
آثار
دکتر چیکسنت میهالی بیش از 120 اثر اعم از کتاب و مقاله در زمینههای مختلف منتشر نموده است از جمله:
فراسوی خستگی و اضطراب: تجربه تچان در کار و بازی10 (1975)
تجربههای مطلوب: مطالعات روانشناختی در زمینه تجربه تچان در هوشیاری11 (1988)
تچان: روانشناسی تجربه مطلوب12 (1990)
خلاقیت: تچان و روانشناسی کشف و اختراع13 (1996)
کشف تچان: روانشناسی درگیری ذهنی روزمره14 (1998)
تجارت خوب: رهبری، تچان و ساختن معنا15 (2002)
1. Mihaly Csikszentmihalyi
2. Fiume
3. Sobel, D. (1995, January). Interview: Mihaly Csikszentmihalyi. Omni, 73-90
4. Carl Jung
5. Flow
6. Optimal Experience
7. Martin E.P. Seligman
8. Thinker of the year. (2000). Brainchannels.com retrrieved from http://www.brainchannels.com/thinker/mihaly.html
9. Creativity: Flow and the Psychology of Discovery and Invention' (HarperCollins, 1996)
10. Csikszentmihalyi, M. (1975). Beyond Boredom and Anxiety: Experiencing Flow in Work and Play, San Francisco: Jossey-Bass.
11. Csikszentmihalyi, M. and Csikszentmihalyi, I. S., eds. (1988). Optimal Experience: Psychological studies of flow in consciousness, Cambridge: Cambridge University Press.
12. Csikszentmihalyi, M. (1990). Flow: The Psychology of Optimal Experience. New York: Harper and Row.
13. Csikszentmihalyi, M. (1996). Creativity : Flow and the Psychology of Discovery and Invention. New York: Harper Perennial.
14. Csikszentmihalyi, M. (1998). Finding Flow: The Psychology of Engagement With Everyday Life. Basic Books.
15. Gardner, H., Csikszentmihalyi, M., and Damon, W. (2002). Good Business: Leadership, Flow, and the Making of Meaning. Basic Books.
منابع: