یکی از دغدغههای والدین و معلمان، روش درست تشویق کردن کودکان است. اینکه چگونه موفقیتهای آنان را مورد تشویق قرار دهیم و به آنها انرژی و شوق حرکت بدهیم و مراقب باشیم، صحبتهای ما اثر معکوس در راه پیشرفت آنها نداشته باشد، برای بسیاری از ما دغدغهای هر روزه است.
کارول ووک، یکی از پژوهشگرانی است که سالها در زمینه تاثیر تشویقهای کلامی بر عملکرد کودکان تحقیق کرده، او بر این باور است تشویقهای کلامی در صورتی که از عبارات نامناسبی استفاده شود، نه تنها اثر مثبتی ندارند بلکه میتوانند نتیجه عکس داشته باشند و موجب به تاخیر افتادن رشد و به خطر افتادن اعتماد به نفس کودکان شود. او در اینباره میگوید"وقتی برای تشویق کودکان آنها را باهوش و با استعداد خطاب میکنیم، این پیام را در پس آن منتقل میکنیم که موفقیت آنها بستگی به استعداد ذاتی آنها دارد و کمتر با تلاش و کوشش آنها مرتبط است. این عبارات به ناخودآگاه نقش تواناییهای بالقوه مادرزادی را در کودکان مهمتر جلوه میدهد و ارزش تلاش و کوشش را پائین میآورد. آنها باور میکنند که موفقیت تنها در گرو هوش و استعداد خدادادی است."
مشکل در این دیدگاه خلاصه نمیشود، بلکه این نگرش بهزودی با خود استرس و اضطراب زیادی را همراه میآورد و در تکالیف بعدی، کودکان دچار نگرانی از نتیجه عملکرد خود میشوند نگران میشوند که نکند به سیاق قبل، نتوانند موفق باشند؛ نکند نمره خوبی نگیرند، نکند نتیجه نامطلوب به معنای زیر سوال رفتن هوش و استعدادشان تلقی شود.
ووک بر این باور است که تاثیر این مسئله بر دختران بسیار بیشتر از پسران است. یعنی دختران بیش از پسران نسبت به تشویقهای کلامی حساس هستند. تشویقهایی که نه بر عملکرد بلکه بر شخصیت و صفات درونی دختران، متمرکز باشد کاملا میتواند روی عملکرد تحصیلی آنها تاثیر نامطلوب بگذارد. جالب است که محققان یکی از علل نمرات پائین دختران در دروس ریاضی را همین باور آنها به نقش استعداد و هوش ذاتی میدانند. دختران تصور میکنند که به طور ذاتی فاقد استعداد لازم در ریاضیات هستند و تلاش و کوشش منجر به بهبود عملکردشان نمیشود.
موفقیت در ریاضیات، تا حد زیادی بر تصور فرد و جامعه از نقش جنسیت وابسته است. پسران با این تلقین روحی روبهرو هستند، که ذاتا دارای قابلیت و استعداد بیشتری در ریاضیات هستند بنابراین، اعتمادبهنفس بیشتری در مواجهه با مسائل دشوار ریاضی نشان میدهند در حالی که دختران، بالعکس هنگام روبهرو شدن با مسائل ریاضی تزلزل و نگرانی بیشتری نشان میدهند و عملکرد ضعیفتری به نمایش میگذارند.
ووک و سایر محققانی که در این حوزه به پژوهش پرداختهاند در مورد نقش کلیشهسازی و قضاوتهای نامناسب بر افت عملکرد دختران هشدار میدهند. به گفته این پژوهشگران، قضاوتهای کلیشهای و متمرکز بر شخصیت و تواناییهای مادرزادی، به جای معطوف کردن تمرکز دختران بر روی تلاش و مبارزه در جهت یادگیری و گذر از امتحانات مختلف زندگی، ذهن آنها را به سمت استعداد و هوش طبیعی منحرف میکند و از تلاش باز میدارد.
ووک به این نتیجه رسیده است که تشویقهای والدین به خصوص مادران در سالهای نخست زندگی کودکان، تاثیر زیادی بر عملکرد تحصیلی آنان در سالهای آینده دارد. بنابراین اینکه والدین، تلاش کودکان را مورد تشویق قرار دهند و نه اینکه صرفا بر نتیجه متمرکز باشند، کمک میکند، کودکان به تلاش و تقلا ارزش دهند و نه صرفا به کسب نمره و موفقیت ظاهری.
نتایج تحقیقها نشان میدهد که جامعهپذیری و تربیت دختران آنها را این زمینه تلقینپذیرتر میکند و در نتیجه عملا باعث میشود دختران، توجه بیشتری به کسب نمره عالی، رتبه ممتاز و سایر نشانههای ظاهری موفقیت نشان دهند در حالی که پسران بیشتر بر روی مسیر رسیدن به نتیجه متمرکز هستند و از خطر کردن و تجربه شکست کمتر بیم دارند. پسران میآموزند که شکست بخورند، بیفتند و برخیزند اما دختران ناخودآگاه میآموزند که یا ذاتا صاحب همه چیز هستند و یا نیستند.
ووک به والدین پیشنهاد میکند در جمع خانواده خود، اوقاتی را برای توصیف شرایط دشوار، شکستها و تلاششان برای تغییر وضعیت و گذر از سختیها و چالشها اختصاص دهند و کودکان را با مسیر پر فراز و نشیب زندگی و شوق به خطر کردن و به چالش گرفتن دشواریها آشنا کنند. این مسئله ناخودآگاه بر عملکرد تحصیلی کودکان در بلندمدت نیز موثر است.